<$BlogRSDUrl$>

 



آدمهای برون گرا چون نميتونن حرف تو خودشون نگه دارن و هرچی شده و نشده در مورد خودشون رو اول به ديگران جار ميزنن ، طبيعيه که نظر ديگران وارد تصمیم گیریهاشون میشه و براشون اهميت پيدا ميکنه و ناخود آگاه بخواهی نخواهی بخشی از تصميم گيريهات میشن تصمیم دوست و آشنا. نه اینکه بگم نقصیر دوست و آشناست ، اونها نظر میدن چون خودت ازشون پرسیدی. خوب البته اين يه فوايدی هم داره اما ديگه برای من شده مثل کلاغی که راه رفتن خودش هم يادش رفته باشه. چند روز ه دارم با خودم فکر ميکنم منی که تو مقياس بزرگتر تو محل کارم با اینهمه آدم از ملیتهای مختلف و همینطور تو محيط خانوده و فامیل خيلی از رابطه های دیگران رو مديدريت ميکنم و تو مواقع بحرانی يه پای مشورت و راه حل پيدا کردنم چطوريه که تو يه سری رابطه های خودم اينقدر کاسه چکنم چکنم دستم ميگيرم و نظر ديگران رو میپرسم . تصميم گرفتم کاری رو که خودم فکر ميکنم درسته انجام بدم . اين فرضيه های متفاوتی که ديگران برای آدم نسخه میپيچن اگه فايده ای داشتن تا حالا بايد اثر ميکردن . برای همين از این به بعد با خودم و رابطه هام رو راست خواهم بود و از فيلم بازی کردن و نصايح به اصطلاح آدمهای کارکشته مبنی بر سانسور کردن خود و ديگران رو در خماری گذاشتن به شدت پرهيز خواهم کرد . هر اون چيزی رو که در درونمه رک و راست ميگم . اگه اثر کرد ، که چه بهتر . اگه اثر نکرد ، به قول رت باتلر تو آخر فيلم بر باد کرده ميگم : !!!!!!Frankly my drea, I don't give a damn



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com