الان ساعت ۲ نيمه شبه ، از فردا منم و يه عالمه درس نخونده و کارای تلمبار شده و . . . خدايا کمکم کن ! اميدوارم بتونم يه برنامه ريزی درست و حسابی بکنم . ايراد من اينه که شبا هزارتا تصميم ميگيرم اما صبح که پا ميشم خيلی تنبل و بی برنامه ميشم . ديشب از طرف يکی از دوستام دعوت شدم به شوی جواهر مظفريان تو يکی از معروفترين هتلهای اينجا . فکرکنم فقيرترين مهمون اونجا من بودم ! چون پول نداشتم هيچی بخرم ، اما خوب برنامه خيلی خوبی بود . بيوگرافی خانواده مظفريان . اينکه ۷۰۰ ساله که اين خانواده جواهر ساز هستن قابل تحسينه . مهم اينه که به نظر من کيفيت کارشون اصلا بازاری ماب نيست و همش برای بالا بردن کيفيت کاراشون و ايده های جديد هزينه ميکنن . دو تا دوست دارم که يکيشون تو رابطش با پسرا معيار دست و دلبازی و خرج کردن پسرا خيلی براش مهمه ، اما اون يکی معيار رابطه خوب و صميمانه براش مهمتره . يه مدتيه که هی دارم از خودم میپرسم من چجوری ام ؟ به جوابی که رسيدم اينه که : زندگی عشق و ديگر هيچ ! اگه عشق واقعی رو تو زندگی داشته باشيم باهاش صميميت و دست و دلبازی هم مياد . يعنی برای من اين پروسه بر عکس اون چيزيه که دوستام ميگن . اونا معتقدن دست و دلباز بودن و صميميت به عشق منجر ميشه اما من معتقدم از عشق به دست و دلبازی و صميميت ميرسی.
|
![]() |
آخرÙ٠٠طاÙب
اسکارلتدوستانمWholinkstome بایگانی
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
آوریل 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
سپتامبر 2008
ژانویهٔ 2009
آوریل 2009
سپتامبر 2009
اکتبر 2009
نوامبر 2009
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
|