$BlogRSDUrl$>
آدم مذهبی نیستم اما ديشب دلم ميخواست با خودم خلوت کنم و بشينم دعا بخونم . هميشه از بچگی دعا ميکردم ، نه به زبون دعاهای متداول . بلکه به زبون خودم ، به زبون درونم . به نظرم خیلی خوبه که گاهی به خودمون بیاییم و فارغ از قیل و قال دنیای امروزی بشینیم یه گوشه و به معنویاتمون برسیم . غرق شدن تو دنیای مادی و زندگی ماشینی بدون سرو صفا دادن به روحمون ما رو تبدیل به آدمهای خشک و بی روحی میکنه . چراغها رو خاموش کردم و با يه نور کوچولوی چراغ مطالعه رفتم تو مراقبه ! اولش قصدم اين بود که از خدا برای آرزوهام و خواسته هام کمک بگيرم اما وقتی شروع کردم به دعا کردن ناخود آگاه داشته های زندگيم اومد تو ذهنم . جلسه دعای درخواست و خواهش تبديل شد به جلسه تشکر و شکرگذاری. خواهش و تمنا رو گذاشتم کنار و شروع کردم به شکرگذاری. من ذاتا آدم کمال گرا و پرفکشنيستی هستم و برای همين هميشه وقتی يه چيزی رو به دست ميارم به دنبال يه چيز ديگه ام . اين خصوصيت با اينکه يه مزايايی داره اما خطر ناک هم هست ! خطر اينکه با داشته های امروزت که آرزوی ديروزت بوده خوشحال نباشی. من کمابيش تو اين خطر افتادم . اما به نظرم کم کم دارم به خودم ميام . اينکه با اينچيزايی که دارم خوشحال باشم . ديشب برای تمام داشته هام و تواناييهام ، هر اونچه که هستم ، کم يا زياد ، خوب یا بد، شکر کردم و از خدا برای سلامتی و نعمتهای ديگه ای که بهم داده تشکر کردم . خدايا شکرت !
|
|
اسکارلتدوستانمWholinkstome بایگانی
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
آوریل 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
سپتامبر 2008
ژانویهٔ 2009
آوریل 2009
سپتامبر 2009
اکتبر 2009
نوامبر 2009
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
|