<$BlogRSDUrl$>

 





اينجارو بخونيد :
http://www.meydaan.org/news.aspx?nid=178

خيلی وقته که تمرين کردم حرص خيلی چيزا رو تو اون سرزمين نخورم چون حس وطن پرستيم اونقدر قوی بوده و هست که اگه بخوام سر هر موضوعی حرص بخورم از وظيفه اصلی خودم به عنوان يه فرد که نگهداری سلامت روحی ، روانی و جسمی خودمه ميمونم. اما يه وقتايی با خوندن داستان زندگی زنهايی مثل (شمامه) چنان غمی تو وجودم انباشته ميشه که ديگه نميتونم هيچ کاری بکنم .

من فکر ميکنم مساله خيلی ساده است . فارغ از هر اعتقاد و دين و سنت و عرفی که داشته باشیم اينو بايد قبول کنيم که تو اين دنيای به اين بزرگی که پر از هياهوی جنگ و فقرو نابرابری و هزار ناهنجاری ديگه است که اکثرا ما کنترلی برا اونها نداريم و نميتونيم داشته باشم ، ( بدن ) هر آدم خصوصی ترين و با ارزشترين چيزيه که هر ( آدم ) ی فارغ از جنسيتش ميتونه و بايد براش تصميم بگيره . پس اگه من نوعی نتونم در مورد ( بدن ) خودم تصميم بگيرم اصلا برای چی زندگی کنم ؟ چطوری زندگی کنم ؟ اگه من نتونم در مورد ( بدن ) خودم تصميم بگيرم که چکار کنم و چکار نکنم پس (من ) بودن من ديگه چه تعريفی ميتونه داشته باشه ؟ مگه نه اينکه ( من ) تشکيل شده از روح و جسم . مگه نه اينکه جسم همون کاری رو ميکنه که روح ميخواد. پس (من )يعنی چی ؟

بدن من مثل هر چیز دیگه ای حق داره امتحان کنه ، ناشناخته ها رو کشف کنه ، بر فرض که دو بار هم خطا کنه ، بر فرض که چهار بار هم خارج از سنت و عرف و هر دیوار دیگه ای خواهش داشته باشه . چه اشکالی داره اگه این فرصت رو خواست ، این فرصت رو بهش بدیم . اگه خواهشش گذری و پوچ باشه که خودش با تجربه به اشتباه خودش پی میبره و ایندفعه دیگه محکمتر از دفعه قبل میشینه سرجاش . اگه هم خواهشش قوی و موندگار بود که حقشه بهش این خواسته رو بدیم.
سنگسار کردن زنی که برای بدن خودش ، فقط و فقط برای بدن خودش تصمیم گرفته و آزارش به کس دیگه ای نرسیده به جز توحش چه اسم دیگه ای میتونه داشته باشه ؟

گيريم که خيلی چيزا درست بشه ، گيريم که از فردا مساله گرونی و فقرو فحشا و بمب اتمی و تحريم و همه اينها حل بشه ، با دريدگانی مثل پدرو برادر و شوهر شمامه چه بايد کرد؟؟؟؟؟؟

من همیشه گفتم و میگم کار فرهنگی تو کشور ما نیاز به زمان داره و خواست و اراده گروهی خودمون. به نظر من کار فرهنگی یعنی اینکه خودمون رو اول ( آدم ) ببینیم ، نه ( جنسیت ).
کار فرهنگی یعنی اینکه (مرد) های کشور ما به قانون سنگسار اعتراض کنن . فارغ از جنسیت ! باور کنین الان که خونم از خوندن این داستان به جوش اومده ذره ای به این فکر نمیکنم که من زنم و این قانون ضد زن حالم رو بد کرده . من همونقدر که دلم برای شمامه میسوزه ، برای حماقت و ابلهی پدرو برادرو شوهرش هم میسوزه .

تو همین وبلاگستان خودمون چند تا ( مرد ) فرهیخته و دنیا دیده و به اصطلاح امروز روشنفکر داریم ؟ که من مطمئنم خیلی داریم . تو وبلاگ چند تا از مردها دیدیم که در نکوهش سنگسار بنویسن ؟ چند تا مرد ایرونی رو میشناسین که اگه زن یا خواهرش رو با کس دیگه ای ببینه خون و خونریزی راه نندازه ؟ خیلی دلم میخواد فرهنگ سازی رو از خودمون شروع کنیم . از تو مرد ایرانی ، از تویی که باید کمک کنی تا قانون سنگسار برداشته بشه . از تویی که باید از حقوق زن دفاع کنی . از تویی که باید اینو بفهمی اگه حقوق زن تو اجتماعت پیشرفت نکنه حقوق توی ( مرد) هم پیشرفت نمیکنه .



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com