<$BlogRSDUrl$>

 




داشتم و بلاگ نسرين رو ميخوندم ديدم نوشته بود که خبر دار شده باز مجاهدين تمام بليطهای جام جهانی فوتبال رو خريدن که اونجا شروع به شلوغ کاری و تظاهرات حزبيشون بکنن !

تا جاييکه من خودمو يادم مياد از بچگی ، اصلا از وقتی قنداقی بودم ( آخی چه نانازی بودم من !​) از هيچ حزب و گرايش و فرقه ای خوشم نميومده و اصولا تو کتم نميره که بخوام خودمو برده هيچ گروهی بکنم . چون معتقدم همه احزاب وقتی هنوز پا نگرفتن که سردمدارانشون فقط شعار ميدن و بقيه افراد پايين دست هم قربانی آرمان خواهی های هیجانی و معمولا بدور از منطق ميشن . وقتی هم که به قدرت ميرسن که واويلا تازه تبديل به يک ديکتاتور تمام عيار ميشن ! اونهايی که کتاب معروف ( Animal Farm) يا همون قلعه حيوانات نوشته جورج اورول رو خوندن ميدونن چی ميگم . اما کلا با فعاليت احزاب مختلف هم کاری ندارم چون به نظرم تو جامعه دموکرات بايد احزاب مختلف اجازه فعاليت داشته باشن . با همه اينها هيچوقت نتونستم نسبت به گروه مجاهدين يا همون منافقين احساس خوبی داشته باشم . اولا که به نظرم اين گروه متشکل از يه سری آدم خل و چل هستن که تمام آرمانشون در اين خلاصه شده که هرجا ميرسن سريع تی شرت مريم و مسعود رجوی پخش کنن بدن مردم بپوشن . بعدشم اين گروه تا حالا چه قبل از انقلاب و چه بعدش تنها کاری که کردن صدمه زدن به آبرو و حیثیت ایران و ایرانی ( اگه چیزی مونده باشه ) بوده . در نامتعادل بودن این گروه همین بس که هنوزم که هنوزه خانومهاشون اون روسری مسخره نشون حجاب رو همچین محکم به سبک عجوزه ای سرشون میکنن که نگو و نپرس ! خوب یا رومی رومی یا زنگی زنگی ! هر جا هم که لازم بوده کشور ووطنمون رو بخاطر منافع حزبيشون فروختن . نمونه واضحش هم همدست شدن با صدام جنايتکار و کشتن صدها هزار سرباز طفل معصوم ايرانی در طول هشت سال جنگ بوده . والا هرچقدر هم که با رژيم ايران لج باشی اين دليل نميشه که بری با سربازای بيگناهی که خيلياشون فقط از روی اجبار اومده بودن سربازی بجنگی !

حالا گذشته از اينا ، حرف من تو اين پست اينه که با با جون آبروی ما به اندازه کافی تو دنيا رفته ، تورو به هر کی که میپرستين ، به هرکی که اعتقاد دارين اگه ميرين آلمان تشويق تيم ملی ، خودخواهيهای حزبی و فرديتون رو کنار بذارين ! هرکی ميره اونجا فقط به يه چيز فکر کنه . به ايران ! به اينکه به عنوان ايرانی اونجا يه رفتاری از خودمون نشون بديم که به اونهمه آدمی که با مليت مختلف اونجا هستن نشون بديم که ما مردم ايران تروريست و خشن نيستیم . نشون بديم که ما طرفدار صلحيم . دختر و پسر دست تو دست هم بريم استاديوم تی شرت سفيد بپوشيم و پرچم ايران رو بگيريم دستمون بدون هيچ آرمی اون وسطش . بذارين يه چهره مرتب و تميز و منضبط از خودمون نشون بديم . فراموش کنيم که از مجاهدينيم يا ازسفارت ايران اومديم يا سلطنت طلبیم و هرچیز دیگه ای ! به بچه های تیم ملیمون روحیه بدیم . هی نگیم مهدوی کیا زن گرفته ، گرفته که گرفته ! نوش جونش ! من از مهدوی کیا فقط توقع دارم تو زمين خوب فوتبال بازی کنه . بقيش ديگه مساله خصوصيه خودشه و بس . اما راستشو بخواين ميترسم که اين گروه مجاهدين امسال هم آبرو ريزی کنن . دفعه قبل تو جام جهانی فرانسه همشون صندليهاذ رو اشغال کرده بودن و اونقدر با سفارتيها و بقيه ايرانيها کتک کاری کردن که اينطور که من شنيدم روز بعدش تمام روزنامه های فرانسوی تيتر زده بودن که بقیه تیمها با طرفدارهای تیمهای مقابلشون درگیر میشن اما تيم ايران تنها تيمی بوده که طرفداراش همديگرو کتک ميزدن ! خجالت آور نيست ؟​؟​؟​ آقا يا خانوم مجاهد که ادعا ميکنی برای ايران اين کارو ميکنی ، والا ايران بدبخت نميخواد شماها از اين آبروريزيها براش بکنين ! شماها همون برين تی شرتهای بت بزرگ ( مريم جون و مسعو د جون ) رو بپوشين و اگه سياستمداری اومد اونطرفا گوجه فرنگی پرت کنين روش . تيم ملی رو به حال خودش رها کنين . اين تيم اومده برای اون بچه های خوزستانی بازی کنه که پا برهنه ميشينن تو کوچه های آبادان فوتبال رو تماشا ميکنن . اونا اميدشون شايد هم همه دنياشون به همين باشه . مرگ بر شما ها اگه بازم بخواين برای تبليغات خودتون با عث ابروريزی ايران بشين .

پ . ن : همونطور که در بالا گفتم اهل هيچ ايسمی نيستم . اما مليتم و کشورم برام اهميت داره . چون بخوام يا نخوام اسم من با اسم ايران گره خورده . چون مليت هر آدمی تو برخورداش با بقيه ، تو کار پيدا کردنش ، تو مدل زندگيش و خيلی چيزای ديگه تاثير داره . تنها کاری که ميتونم انجام بدم اينه که تو برخوردام با ديگران سعی کنم کاری کنم که طرف بعد از اينکه از پيش من رفت بگه باريکلا اين ايرانی بود . ديشب داشتم با دوستم از رستوران برميگشتم . تو پله ها اتفاقی با يه آقايی همصحبت شديم . ازم پرسيد که کجايی هستم گفتم که ايرانی . طبق معمول قيافش يه جوری شد. دم در که رسيديم اون ميخواست تاکسی بگيره بره هتلش . ازش پرسيدم که هتلش کجاست ؟ دیدم درست سر راه منه ! بهش گفتم که من و دوستم میتونيم برسونيمش . اونم بعد از تشکر و اينکه مطمئن شد هتلش درست سر راهمونه قبول کرد . هتلش خيلی نزديک بود و زود رسيديم . وقتی که پياده شد خيلی آروم با من دست داد و گفت : I'm very impressed Lady! That was very kind of you! To be honest, I didn't have such an expectation to see such a nice and polite ladyas an Iranian here. Wishing peace for your country.
خوب ، من فکر میکنم تاثیر ی که برخورد من در این اقا داشت خیلی بیشتر از شعا رو دادو بیداد کردنه . حداقلش اینه که وقتی برمیگرده کشورش اگه اخبارشون جفنگ میگه درباره دخترای ایرانی این آقا پیش خودش میگه نه بابا من مدل دیگش رو هم دیدم .

پ . پ. ن : اولی چه پ . ن طولانی شد !



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com