<$BlogRSDUrl$>

 


بانوي موسيقي و گل 

بانوي موسيقي و گل
شاپري رنگين كمون

به قامت خيال من مل مل مهتاب بپوشون
بذار نسيم دربه در گلبرگ رو از ياد ببره
برداره بوي تنه تو هر جا كه ميخواد ببره
دست رو تن غروب بكش كه از تو گلبارون بشه
بذار كه از حضور تو لحظه ترانه خون بشه
همسايه خدا ميشم مجاور شكفتنت
خورشيدو باور ميكنم نزديك رفتار تنت
قطره ام از تو من ولي درگير دريا شدنم
دچار سحر عشق تو در حال زيبا شدنم

يه مهمون برام اومده . يه کسی که عزيز تر از تمام وجودمه . يه کسی که تعريف بکر «عشق» ه . ما ما نم اومده پيشم . چقدر اين راه فرودگاه رو با خودم مرور کرده بودم که وقتی ميرم دنبال مامانم چه حالی دارم ؟ وقتی رفتم دنبالش وقتی ديدمش حس کردم زبونم بند اومده ....مامانم اومده اما چرا با یه کیسه پر قرص و داروی اعصاب و کمر دردو میگرن و .... اما اشکالی نداره مهم اینه که پیشمه . الان سه شبه شبا با هم رو یه تخت میخوابیم و من دستامو میذارم رو صورتش تا خوابم ببره . برام قورمه سبزی درست کرده . وقتی میام خونه دلم نمیاد تنهاش بذارم بیام بشینم پای اینترنت . . .



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com