من خوبم . به شدت مشغول درس خوندن و امتحان بازی ! بچه تنبليه و فقط شب امتحانها درس خوندن ! دنباله سریالهای دنباله دار در زمان مقتضی حتما نگارش خواهد شد . خونه ساکت ، طنين آواز عارف از دوردستها و اسکارلت غرق در کوهی از کتاب و کاغذ . . . . . . در حاشیه : مامانم که اینجا بود یاد رفت ازش بخوام پشت دستمو داغ کنه که دیگه با پسرهای ایرانی رفت و امد نکنم . خیلی وقت بود که یادم رفته بود پسر ایرانی ( بدوت استثنا ؟ ) در رابطه با تو اول و شاید به تنها چیزی که فکر میکند دست یازیدن به زیر لباسهایت است . آشنایی اتفاقی با یه هموطن این موضوع رو بهم یاد آوری کرد ...... و من چقدر خوشحالم که دیگر آنقدر بچه نیستم که از دست اینجور ادمها حرص بخورم و سعی کنم بهشون بفهمونم که آدم باشن . به راحتی وقتی برای بار دوم بهم زنگ زد و گفت حالت چطوره با خونسردی تمام گفتم عالیم ، و دیگه نمیخوام صدای منحوس تو را بشنوم ! Hit the Road ! به همین راحتی ! پ . ن : معذرت ميخوام اگر کسانی بهشو ن بر خواهد خورد حرف بالا . احتمالا بالاخره مردم برادر و همسر و . . .. . . دارن . خودم هم برادر دارم و حتما مشمول قاعده بالا هستن ديگه . اما واقعا در زندگی من يکی اين مساله بدون استثنا صحت داشته !
|
![]() |
آخرÙ٠٠طاÙب
اسکارلتدوستانمWholinkstome بایگانی
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
آوریل 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
سپتامبر 2008
ژانویهٔ 2009
آوریل 2009
سپتامبر 2009
اکتبر 2009
نوامبر 2009
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
|