$BlogRSDUrl$>
خيلی ناراحتم برای مشکلاتی که برای تجمع هفت تير پيش اومده . اما خوب نميتونم و نمیخوام راجع بهش بنويسم ، از طرفی هم فکر ميکنم اگه تو اين اوضاع و احوال بخوام بيام از چيزای ديگه بنويسم حالا لابد ميگين بابا همسن و سالهای منو گرفتن و بردن من دارم اينجا چی ميگم واسه خودم . من هم به عنوان يه دختر ايرانی آرزوی برابری حقوق در همه زمينه ها رو دارم . دلم ميخواد روزی برسه که قوانين اجتماعی کشور ما بر اساس رفتار و عملکرد آدمها باشه نه جنسيتشون . متاسفانه يا خوشبختانه مسير زندگيم هم يه طوری بوده که تازيانه جنس (زن) بودن رو تو ایران تو همين سن کم تجربه کردم . میگم متاسفانه چون جای آثارش هنوز درد ميکنه ، هنوز زخميم ، هنوز احساس نا امنی ميکنم . میگم خوشبختانه چون خيلی چيزا رو زودتر از همسن و سالام دستگيرم شد و باعث شد زودتر بکنم و بيام . به نتيجه رسيدم که حالا حالا ها هيچ اميدی به هيچ نوع پيشرفت مدنی تو ايران ندارم . چون خانه از پايبست ويران است . لجم در مياد وقتی ميبينم خانم وبلاگنويسی که پارسال داشت خودشو ميکشت که الا و لله بايد همه بريم رای بديم حالا داره جيغ ميزنه که آی مردم مارو زدن و بردن و کشتن ! خوب عزيز من وقتی تو ميری به يه حکومتی که از پايه زن رو آدم حساب نميکنه رای ميدی (حالا به هر گروهی و با هر توجيحی ) ديگه بيخود الان توقع اينو داری که بری اونجا شعار بدی و اونا هم با کتک ازت پذيرايی نکنن ديگه ! به نظرم بايد کار پايه ای کرد . ما هنوز تو مملکتی هستیم که خود زنامون خود حقیقیشون رو باور ندارن و سانسور میکنن. هنوز آقا پسرای تحصیل کرده و دکترا دار ما بعد از سالها کیف و کوک از خارج بر میگردن که دختر ویرجین بگیرن . هر کسی بايد از خودش شروع کنه ، من دختر جوون بايد اونقدر رو خودم کار کنم و پايه های استقلالم رو محکم کنم که هيچ مردی اجازه نداشته باشه که بخواد حق منو پايمال کنه . راهشم اينه که به خواستها و تمايلات خودم ارزش بذارم . من به زن بودنم افتخار ميکنم و مرد زندگيم رو خودم انتخاب ميکنم و تا هروقتی که خودم خواستم باهاش ميمونم . دفاع از حقوق زنان فقط این نیست که برم شعار بدم و کتک بخورم . میتونم اینجوری از حقم دفاع کنم که با اینکه تو ايران تو خانواده راحتی بودم و ميتونستم يه ازدواج مثلا راحت بکنم و خودمو از همه نوع زحمت و تلاش خلاص کنم . اما خودم انتخاب کردم که رو پای خودم بايستم و سختیهاشو بکشم ولی در عوض اگه يه روز خواستم با کسی ازدواج کنم همسر انتخاب کنم نه سايه سر ! از صميم قلبم برای کسانی که تو تجمع اخير کتک خوردن و دستگير شدن ناراحتم ، شجاعتشون رو تحسين ميکنم و اميدوارم هرچه زودتر ازاد بشن مخصوصا اون کسايی که آدمهای معروفی نيستن و امکان داره بی نام و نشون دستگير شده باشن . عصری داشتم ميومدم خونه ديدم يه دختر فيلیپينی که کارگر خونه همسايمونه از در اومد بيرون ، دوست پسرش اومده بود دنبالش تا همديگرو ديدن حالا لب و لوب بازی نکن و کی بکن . يهو دلم گرفت برای اون دختر ای نوجوون و جوون ايرانی که حق ندارن بذارن احساسشون نفس بکشه . در صورتيکه اينجا يه دختر فيلیپينی فقير داره از دو روز زندگيش نهايت استفاده رو ميبره . اما با همه اينها معتقدم که اين شلوغ بازيها و تجمع ها برای سطح درک کشور ما خيلی بالاست هنوز . من اسمهای خيلی از سردمداران اين تجمع رو تو بلاگستان خوندم . جنبش زنانی که فعالينش روزنامه نگارهای زنی باشن که برای خاتمی که ۸ سال بهشون دهن کجی کرد دوباره پارسال جشن چلچراغ گرفتن ، به درد من نميخوره . کم هوشتر از اونی هستن که من بخوام دنباله روی اونها باشم . اما نباید نا امید بشم . حالا که من خط مشی کلی زنان به اصطلاح فعال کشورم رو قبول ندارم پس فقط از خودم شروع ميکنم . نباید بیکار بشینم . خودمو ميسازم ، خودمو قوی ميکنم تا بتونم حقی رو که مملکتم و اجتماعم به من نداده خودم به دست بيارم . . .
|
|
اسکارلتدوستانمWholinkstome بایگانی
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
آوریل 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
سپتامبر 2008
ژانویهٔ 2009
آوریل 2009
سپتامبر 2009
اکتبر 2009
نوامبر 2009
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
|