<$BlogRSDUrl$>

 



من از اون دسته آدمهايی هستم که به رويا داشتن و به روياها فکر کردن و تلاش برای تحقق روياها اعتقاد داشتم . . . خيلی وقتها سرسختی نشون دادم و وا ندادم تا نذارم برعکس اين بهم ثابت بشه که اونی که تو ذهنمه و ايده آله کشکه . . . به پاس اين وفاداری سرسختانه هم که شده بايد تا حالا مزدش عایدم میشد ....اما ديگه به اين نتيجه رسيدم که واقعيت چيزی جدای از داستان ذهنيات منه و من کلاهم پس معرکه است ....حسابی هم پس معرکه است .

اين حس و فکر کردن به اين موضوع در روزهای اخير با خوندن خزعبلاتی به نام کتابهای پائولو کوئيلو که همه داستانهاش داستان آدمهاييه که جاده سانتياگو رو با جون کندن ميرن و آخرش هم هميشه بطرز کشککی همه چيز درست ميشه ، شدت گرفته . یه زمانی از کتابهاش خوشم میومد و بهم انرژی مثبت برای امیدوار موندن میداد...اما اینروزها حالم از دیدن کتابهاش تو قفسه کتابها گرفته میشه . از اينکه هميشه فقط تو داستانها همه چيز قشنگ تموم ميشه و الکی تو رو اميدوار ميکنن بدم مياد . . .


نوشته شده : ساعت دو نیم صبح شنبه تعطيل در حال زدن بی خوابی به کله مبارک !



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com