<$BlogRSDUrl$>

 



خوب دو تا امتحان ديروزم تموم شد. فکر ميکنم پاس کنم . وای جاتون خالی که چقدر تقلب کردم ! هميشه موقع امتحان تمام مطالب کليدی رو تو دو سه صفحه مينويسم و معمولا اونها رو يه جای مناسب جاسازی ميکنم . اما ديروز چون تا پنج صبح بيدار بودم و وقت نداشتم که اينا رو بنويسم اين شد که ۲۰-۳۰ صفحه ورق و با يه کتاب قطور گذاشتم تو کيفم و خلاصه با همونا تقلب کردم . اما باور کنين که امتحانش اونقدر سخت بود که بازم خيلی از مطالب رو نميتونستم پيدا کنم ....

يکی از دوستام چند روزی اومده اينجا خونه من . خیلی سعی میکنه منو از اون مود ملتهبی که اینجا دارم بیاره بیرون . دوست پسرشم تو همين شهره . اين چند شبی که من درس ميخوندم نميتونستم باهاشون برم بيرون . اونا هم ديشب به مناسبت اتمام امتحانات من ، خانم اسکارلت رو به شام تو رستوران مورد علاقه خودم و بعدش رفتن به بار مورد علاقه من (Buddha Bar) دعوت کردن و کلی بهم خوش گذروندن . میز رزرو ما هم يه جای دنج گوشه بار (طبقه ۴۴) .... جاتون خالی شهر چه منظره قشنگی داشت از اونجا . خيلی خوب بود کلی ريلکس کردم ... دوستم سليقه منو ميدونه . همه چيزو همونجوری که دوست داشتم برام مهيا کرده بود . شراب قرمز و سیگار و از همه بهتر آهنگهای Buddha Bar که اتفاقا دیشب یه آهنگ هم از گوگوش پخش کرد (Mercy DJ) ! آهنگ به سفرهای درازی رفتم ... وای که چه کیفی کردیم. خودشون دو تا هم عين بچه های خوب همش مواظبم بودن و بهم ميرسيدن . دستشون درد نکنه ..... خيلی حال دادن. منم برای خودم يه گوشه نشسته بودم و به لاو لاوی بودن اطرافيان نگاه ميکردم و کيف ميکردم .... والا خدا نگذره از اون کسايی که درهای عشق و عاشقی رو به روی جوونهای ما بستن ..... به نظر من هيچ صحنه ای قشنگتر از اين نيست که ببينی دو نفر دارن به هم نگاههای عاشقانه ميکنن و همديگه رو نوازش ميکنن .... وقتی عشق و احساس از قلب آدم ميره بيرون جاش افسردگی و خمودی و سستی و حشيش و اکس و هزار کوفت ديگه مياد . به هر حال بذارين حرف بد نزنم فقط خواستم حس خوبم رو باهاتون قسمت کرده باشم.....



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com