دیوان شعری از دوست عزیزم ، از خواهر نازنینم و از محرم تمام اسرارم برام رسیده . تو صفحه اولش نوشته :
تقديم به کسی که بی هيچ جرمی ، آهسته تر از ياس به سفر رفت
امشب باران به مهمانی چشمانم آمده ......
اکنون من ، با خاطرات نفس گرفته ات زندگی را با آه سردی می نوازم
تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که دلتنگتم ....