<$BlogRSDUrl$>

 



Como


دوستم که تو میلان زندگی میکنه گفت بدو که آخرين روز موندنت اینجا میخوام ببرمت Como...همونجایی که حضرت George Clooney ویلا داره . منم که تو هفته های اخیر همش تو مجله ها خونده بودم که آقا اینروزها مجرد تشریف دارن و همش مشغول دوچرخه سواری در Como هستن با دوستم همسفر شدم . . . کومو يه شهر کوچولويی هست که کنار يه درياچه ساخته شده. به هرطرف که نگاه ميکنی کوه ميبينی که پر از جنگل و درخته و ويلاهای کوچيک و بزرگ رنگی تو دل کوه ساخته شدن . هرچی چشمام کار کرد جورج کلونی رو نديدم اما يه جت کوچولوی اختصاصی ديديم که داشت پرواز ميکرد فکر کنم خودش توش نشسته بود. با ترن رفتيم بالای کوه که از اونجا ميشد تمام شهر رو که زير پات قرار داره ببينی . آب و هوا و منظره خوب و قدم زدن با دوستت تو کوچه پس کوچه های کوچولو و رنگی کومو که مثل عکسهای تو کارت پستالها ميمونه و حرفهای روشنفکری ، سياسی ، مذهبی ، مليتی ، فرهنگی ، اجتماعی ، عاطفی و ... زدن روح آدم رو واقعا ريلکس ميکنه . همونجا بالای کوه تا ميتونستم عکس گرفتم تا برام به يادگاری بمونه . بعدشم ناهار يه اسپاگتی و لازانيای سبزيجات خورديم و با همون ترن برگشتيم اومديم پايين .



کومو يه سيتی سنتر نقلی هم داره که دور يه کليسا چند تا مغازه و رستوران ساختن . با مزه ترين خاطره کومو مال وقتی بود که داشتيم قدم ميزديم يهوی يه آقای سوپر خوشتیپ سوار بر يه موتو ر عجيب و غريب از روبرومون رد شد . فکر میکنم داشت میرفت سر کار .. منم که آقای خوشتیپ تو کت و شلوار و کراوات ميبينم عقل از سرم میپره . اونقدر بهش زل زده بودم که اونم همينطوری داشت به ما بر و بر نگاه ميکرد و هيزی رو به حد رسونده بود . يهو يه ويراژ آرتيستی داد و اومد دلبری کنه که طفلک با چنان مخی خورد زمين که ما هم از راه رفتن متوقف شديم . طفلکی از خجالتش حتی برنگشت پشتش رو نگاه کنه گرچه که همه آدمهای دور و اطراف از صدای مهيب زمين خوردن موتور داشتن به اون نگاه ميکردن . اينجور موقعها اگه يه دوست خوش خنده هم کنارت باشه ديگه تور علی نوره ....خداييش از جورج کلونی خوش تیپ تر بود ... تقصير منه که وقتی ديدمش نگفتم فتبارک الله احسن الخالقين ! که اونجوری بعد از زل زدنهای من محکم نخوره زمين .



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com