<$BlogRSDUrl$>

 



يعنی امروز از اون روزهای مزخرف بودا . . . دوستم از شب پیش خونه من مونده بود که مثلا امروز باهم بريم اسخر . اما صبح هر دومون با يه حالت عصبی از خواب پاشديم و به تجزيه و تحليل اون اتفاقهای خنده آور و گريه آور روز گذشته پرداختيم و بعدشم به هيچ نتيجه ای نرسيديم و دختره پا شد رفت به کارهاش برسه و من هم مونده بودم با يه حالت عصبی آشنا . از اونهايی که ميدونی چه مرگته و در عين حال ميدونی که تو تقصيری نداری و نداشتی و اما در عين حال هم هيمنه که هست و تو مجبور میشی با اینکه میدونی چی درست و چی غلطه اما همون کار غلطه رو انجام میدی. . .

با هزار زور و زحمت به خودم روحيه دادم و مثلا بعد از ظهر اومدم برم ورزش که يه ذره حالم خوب بشه . توی سالن ورزش هم تلويزيونشون داشت مراسم خاکسپاری پاواروتی رو نشون می داد با اون مارش عزا و هر چی آهنگ متاثر کننده ! ديگه داشتم پس میافتادم. هرجوری شده يه ساعتی تحمل کردم و اومدم خونه . خوب طبق معمول اينجور موقعها هم که خبری از هیچ دوست و آشنایی نمیشه تا تو قشنگ روز تعطیل آفتابی رو بمونی تو خونه و از بی حوصلگی طرف کارهایی که انجامشون لازمه نتونی بری و فقط الکی بچرخی دور خودت. حالم از عصرهای روز تعطیل که تنها تو خونه هستی بهم میخوره . . .

باز دوباره تا ميای زورکی يه روحيه ای به خودت بدی يه تکون ديگه که بهت ياد آوری ميکنه که يه چند روز آينده احتمالا بايد به سری روزهای استرس آور رو تحمل کنی.

الانم با همه فشارهايی که به خودم آوردم دیدم تا يه دست گريه و هق هق راه نندازم اون بغض دیوونم میکنه. . خدا جون ما که بخدا همه جوره دست به شکر و دعا داريم يه لطفی بکن و کاری کن تو اين روزها که خانواده ام بيشتر از هميشه به کمک فکری و روحيه خوب من احتياج دارن بتونم يه کمکی باشم .ضمنا خودم هم که میبینی حال و روز آنچنانی ندارم . . . والا فکر نکنم اگه یه تغییری در این اوضاع و احوال کسالت آور من رخ بده به جايی بربخوره چون ضررش به کسی نميرسه . . .



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com