<$BlogRSDUrl$>

 




آخ که چه احساس خوبيه هرجا ميخوای بری ، هر کاری ميخوای انجام بدی استرس و عذاب وجدان درس خوندن نداشته باشی. اين چند روزه تعطيلات رو حسابی استراحت کردم. نیمه پر عيد در خارج از کشور بودن رو بخوای ببینی اينه که از ديد و بازديدهای اجباری راحتی . اين چند روزه با مهمونم شبها رفتيم کنسرت و گشت و گذار و خريد ، و روزها رو هم ورزش کرديم و خوابيديم و تلویزیون نگاه کردیم.خوشبختانه مهمونم هم مثل خود من دلش ميخواست اين روزها رو فقط استراحت کنه و تفريحات سبک انجام بده ، اصلا برای همين هم من گذاشتم که بياد اينجا -:) اگر نه اصلا حوصله برنامه های اجباری و گشت و گذارهای کليشه ای هرچند که مهمونت برات عزيزترين هم باشه ندارم.

دارم برنامه هام رو در سال جدید و اهدافی رو که دارم مینویسم . من این کار رو سال گذشته انجام دادم و خیلی خوب و موفق بود . هدفت رو مینویسی و با توجه به شرایط و امکانات واقعی زندگیت برای رسیدن به هدفهات زمان تعیین میکنی. بعدش تمام امکانات موجودت رو بکار میگیری تا به هدفهات برسی. یک سری از هدفها کوتاه مدته که زمان رسیدن به اونها رو در همین سال جاری تعیین میکنی و یه سری اهداف هم بلند مدت هستن که مثلا آدم میگه چهار سال دیگه به این هدفم میرسم اما امسال یه بخشی از کارهایی رو باید انجام بدم تا برای رسیدن به هدفم کمک کنه.

هدف اجتماعی من در سال ۸۵ این بود که درسم رو تموم کنم و واحدهای تخصصی رشته ام رو برم تو فرانسه تو دانشگاه مورد نظر خودم بخونم که تو رزومه تحصیلی و کاریم یه نکته مثبت باشه . با همه سختیهاش و مشکلاتی که بود از گرفتن ویزا تا جور کردن پولش و مرخصی یک ماهه از محل کارم گرفتن که هر کدوم مثنوی هفتاد من میشه بالاخره این کار رو انجام دادم.

هدف شخصیم هم این بود که رو خودم کار کنم تا خود درونی ام رو به آرامش برسونم . سعی کنم کمتر غصه دوری از خانوادم و تنهایی رو بخورم تا بتونم اینجا روی پاهام به تنهایی بایستم و پیش برم چون وابستگی بیش از حد که بخاطر تربیت ما ایرانیهاست داشت کم کم مانع از پیشرفتم میشد. فکر میکنم تو این هدف هم نه صددر صد اما تا حد زیادی موفق بودم ، بازهم هزینه ای که براش پرداخت کردم کم نبوده . خیلی وقتها دلم میخواسته فقط بمونم خونه و جایی نرم اما بخاطر اینکه تنها تو خونه نمونم و افسردگی نیاد سراغم پا شدم با دوستایی که حقوقشون ۱۰ برابر بیشتر از منه رفتم بیرون یه خرید حسابی کردم یا رفتم یه رستوران گرون غذا خوردم تا یه حس خوب بهم دست بده بعدشم تاوانش رو پس دادم و بقیه ماه رو من موندم و اون ته مونده حقوق ماهیانه ! اما خوب این تنها راهی بوده که به نظرم رسیده بوده و الانم از کرده هام پشیمون نیستم و فکر میکنم الان قویتر و محکمتر هستم . همینکه از هرشب تلفن زدن به خونه مون الان فقط هفته ای ۲ بار زنگ میزنم خودش یه گام به جلو هست.

برای سال جدید هم چند تا هدف ریز و درشت تو سرمه اما هنوز تنبلی و استراحت نوروزی بهم اجازه نداده بشینم بنویسمشون . . .





من امروز عصری پروژه پايان نامه ام تموم شد. شش ماه کار مداوم ! احساس کسی رو دارم که دو سال يه کوه سنگين رو دوشش بوده و حالا اون بار رو سالم به مقصد رسونده ، ميخواد بشينه استراحت کنه و پاهاش رو بذاره تو آب و از رسيدن بهار لذت ببره . . .

یه مهمون عزیز دارم برای عید ، به این سنت قشنگ سرزمینم که از هزارن سال قبل سینه به سینه به من رسیده افتخار میکنم . به یمن نوروز منهم پنج روز تعطیلی گرفتم تا بوی عید رو احساس کنم . امشب یه سبزی پلو با ماهی خوشمزه درست کردم و یه هفت سین کوچولوی خوشگل چیدم. با آرزوی سلامتی ، عشق و خوشحالی برای خانوادم و هموطنام ، و با آرزوی صلح برای کشورم در سال جدید با عطربهار نارنج و سیب سر سفره هفت سین که از ایران برام اومده و شراب شیراز داریم میریم استقبال سال تحویل .

من الان پر از هیجان و عشقم ، پر از امید و انرژي . . .

عید همه دوستای عزیزم مبارک !





من زنده ام ، فقط دارم زير فشار پايان مهلت پايان نامه ام هلاک ميشم . تا قبل از ۲۰ مارچ که تحويلش بدم فقط وقت دارم برم سر کار ، رو پروژه پايان نامه ام کار کنم ! همين ! دلم خيلی برای وبلاگنويسی تنگ شده . . . زود بر ميگردم .

راستی: کسی از خانوم حنا خبر داره ؟ من يکم نگرانشم ، چون ميدونم بيتا آدم با مسووليت و منطقی هست و بدون خدا حافظی خواننده هاش رو تو خماری نميذاره . اما خوب از طرفی هم خودش اون عکس قفل و کليد رو گذاشته . پس لابد تصميم گيری خودش بوده . بیتا جون اگه اینجا رو میخونی امیدوارم همه چی سرجاش باشه . یادت نره دم عیدی سام رو برداری بیاری عیدونه اش رو از خاله اسکارلتش بگیره ( با لهجه و به سبک قاطبه بخون لطفا -:) )



This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com